سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/11/24 | 6:45 عصر | نویسنده : حسین عبدالهی

مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و

مجبورشد همان جا به تعویض لاستیک بپردازد.
هنگامی‌که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره

های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آن‌ها را به درون جوی آب

انداخت و آب مهره‌ها را برد.
مرد حیران مانده بود که چه کار کند.
تصمیم گرفت که ماشینش را همان جا رها کند و برای خرید مهره

چرخ برود.
در این حین، یکی از دیوانه‌ها که از پشت نرده‌های حیاط  تیمارستان

نظاره گر این ماجرا بود، او را صدا زد و گفت:
از 3 چرخ دیگر ماشین، از هر کدام یک مهره بازکن و این لاستیک را با 3

مهره ببند و برو تا به تعمیرگاه برسی.

آن مرد اول توجهی به این حرف نکرد ولی بعد که با خودش فکر کرد دید

راست می‌گوید و بهتر است همین کار را بکند.
پس به راهنمایی او عمل کرد و لاستیک زاپاس را بست.
هنگامی‌که خواست حرکت کند رو به آن دیوانه کرد و گفت:

خیلی فکر جالب و هوشمندانه ای داشتی.
پس چرا توی تیمارستان انداختنت؟
دیوانه لبخندی زد و گفت:

من اینجام چون دیوانه ام. ولی احمق که نیستم




  • صحاب
  • گارفیلد
  • راه بلاگ
  • پرندگان پارسی